حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) وارد مسجد شد و به مردی فرمودند: اسب مرا نگه دار، آن مرد در نبود حضرت دهنه اسب را باز کرد و برد، حضرت در حال بیرون آمدن از مسجد دو درهم آماده فرمودند تا بعنوان مزد زحمت به آن مرد بدهد، اما اسب را بدون دهنه دید، دو درهم را به خدمتکارشان دادند تا برای اسب دهنه بخرند. خدمتکار همان دهنه را از دزد به دو درهم خرید در حالی که او را نمی شناخت.
آنگاه به محضر آن حضرت آمد، حضرت تا دهنه را دیدند فرمودند: بندهای، خود را از رزق حلال به خاطر بی صبری محروم میکند،ولی از اندازهای که از جانب حق برای او مقدر شده، چیزی بیشتر به اونمیرسد.
بخاطر احسان فرزند
حضرت عیسی (ع) به قبری گذشت که صاحبش عذاب میشد، سال بعد به همان قبر گذشت مشاهده کرد صاحبش از عذاب نجات یافته، سبب آن را از حضرت حق پرسید، به او وحی شد، فرزند صالحی پیدا کرد که راهی را اصلاح و یتیمی را پناه داد، به خاطر عمل فرزندش او را آمرزیدیم.
نظرات شما: نظر