سلام برتو ای مطلع فجر! ای سپیده سحر، ای انفجار نور، خوشآمدی. خوش آمدی که با آمدنت غلهای سنگین ازگردنمان فروریخت،زنجیرها از دست و پایمان گسیخت، کمرهای خمیدهمان راستشد،برلبهای پژمردهمان شکوفههای تبسم نشست، در قلبهای سوختهمانگلبوتههای عشق و امید روئید و برگونههای زردمان گلخندههای سرخنمودار شد.
خوش آمدی که با مقدمت، عطرآزادی به جای بوی باروت در فضایمیهن اسلامیمان پیچید. قفسها شکسته شد و نفسها از زندان سینههارهایی یافت. خوش آمدی که با آمدنت، سوز و سرما از شهرو دیارمانگریخت، برفهای بهمن با حرارت ایمان و اخلاص، آب حیات شد.
قلبها، کهکشانی از عشق خمینی میشود و جامی لبریز از شراب طهور پیروزی.
دانستنی هایی درباره انقلاب اسلامی
1. رهبری حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی که با شیوهای استثنایی و فوقالعاده رهبری و فرماندهی را به عهده گرفتند و تا پیروزی نهایی هدایت جریانات را به نحو احسن انجام دادند. ویژگیهای شخصی و رهبری امام خود موضوع بحثی جدید در جامعه شناسی سیاسی میباشد.
2. حضور یکپارچه و متحد مردم در تمامی صحنهها قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، آن چنان توان و قوتی ایجاد نمود که هیچگونه امکانی برای مقابله با آن در اختیار رژیم شاه و اربابانش نبود.
3. اعتقاد به اسلام و موازین و ارزشهای آن و همچنین عشق به خاندان پیامبر و اسوه بودن آنان برای مردم و الهام از زندگی و شهادت آنان در راه خدا خصوصاً درس گرفتن از عاشورا، آن چنان تحولی به وجود آورد که نه تنها برای خارجیان بلکه برای سران و کارگزاران سیاسی ـ امنیتی رژیم شاه هم بخوبی شناخته شده نبود.
دهه فجر از نگاه مقام معظم رهبری
دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهای اسلامی، مقطع رهایی ملت ایران و بخشی از تاریخ ماست که گذشته را از آینده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدی دوباره یافت و این دهه در تاریخ ایران نقطه ای تعیین کننده و بی مانند بشمارمیرود. تا قبل از انقلاب اسلامی، در ایران نظام اسلامی وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ی «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعیت » بود وپادشاهان احساس میکردند که فاتحینی هستند که بر مردم غلبه یافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالی علیه این سلسله معیوب را قطع کردند و نقطه ی عطفی در تاریخ ایران بوجودآوردند و شمشیر اسلام مردم را علیه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به کار گرفتند. دهه انقلاب از رشحات اسلام است و آئینه ای است که خورشید اسلام در او درخشید و این دهه باید با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. این مراسم را با هیجانهای عاطفی صحیح باید با طراوت و تازه کرد. در مذهب ما، احساسات، گریه و شادی، حب و بغض و عشق و نفرت جایگاه والایی دارد. از این رو جشنهای دهه فجر می بایستی همچون مراسم و اعیاد مذهبی گرامی داشته شود و مردمی باشد. باید کلیه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ی فراموش نشدنی حضرت امام و پیروزی انقلاب اسلامی را جشن بگیرند.
خاطرات آفتاب
اولاً نکتهی خیلی مهمی را که امروز شاید شماها واقعاً نتوانید آن را درست تصور بکنید، این است که آن دوران، مسایل کشور- سیاست، دولت- مطلقاً برای مردم مطرح نبود؛ حالا مردم ما در کشور، وزرا را میشناسند، رئیسجمهور را میشناسند، آن وقتی که نخستوزیر بود، او را میشناختند، کارهای عمده را میدانند، در مبارزات سیاسی خیلی چیزها را خبر دارند که دولت، امروز چه اقدامی کرده و چه تصمیمی گرفته است؛ ولی آن زمان، دولتها میآمدند و میرفتند و اصلاً مردم نمیفهمیدند!
یک نخستوزیر میرفت، یک نخستوزیر دیگر میآمد، کابینه عوض میشد، انتخابات میشد و اصلاً مردم خبر نمیشدند! توجه میکنید؟! به کل نسبت به مسایل دولت، بیتفاوت بودند. دولت برای خودش کارهایی میکرد، مردم راه خودشان را میرفتند، دولت راه خودش را میرفت، فشار روی مردم، خیلی زیاد بود و آزادی اصلاً نبود.
من یادم است که دوستی از دوستان ما از پاکستان آمده بود، برای ما نقل میکرد که بله، من در داخل پارک، فلان کس را دیدم که اعلامیهای را به فلانی داد؛ من تعجب کردم که مگر در پارک کسی میتواند به کسی اعلامیه بدهد! او از تعجب من تعجب کرد؛ گفت: چرا نشود؟! پارک است دیگر، انسان اعلامیه را در میآورد و به آن طرف میدهد. گفتم: چنین چیزی میشود؟! این مربوط به دوران مبارزات ما بود که من دورهی نوجوانی را هم گذرانده بودم؛ یعنی اختناق در ایران آنقدر زیاد بود که اصلاً تصور نمیکردیم ممکن است کسی بتواند به زبان صریح، روشن، روز روشن، جلوی چشم مردم، حرف سیاسی به کسی یا به دوستی بزند، یا کاغذی را به او بدهد، یا کاغذی را از او بگیرد! از بس فشار و خفقان بود؛ به کوچکترین سوءظن، افراد را میگرفتند، و به خانههای مردم میریختند!
بارها به منزل ما ریختند و منزل ما را گشتند- منزل پدرم، منزل خودم- کاغذها و نوشتههای من را بارها بردند! خیلی از نوشتهها و یادداشتهای علمی و غیرعلمی من از بین رفته، غارت شده است؛ بردند، جمع کردند و بعد دیگر ندادند؛ یا وقتی دادند، همهاش را ندادند! زندگی از لحاظ سیاسی، زندگی سختی بود؛ یعنی زندگی سیاسی، بسیار زندگی سختی بود، خفقان بود آزادی نبود. من در دورهی مبارزات برای جوانها و دانشجوها در مشهد، مدتها درس تفسیر میگفتم؛ به بخشی از قرآن رسیدیم که راجع به قضایای بنیاسرائیل بود؛ قهراً راجع به بنی اسرائیل هم تفسیر قرآن میگفتیم. یک مقدار راجع به بنیاسرائیل و یهود صحبت کردم؛ بعد از مدت کمی، من را بازداشت کردند! البته نه به آن بهانه، بیجهت و به عنوان دیگری بازداشت کردند، به زندان بردند.
جزو بازجوییهایی که از من میکردند، این بود که شما علیه اسرائیل و علیه یهود، حرف زدهاید! توجه میکنید؟! یعنی اگر کسی آیهی قرآنی را که راجع به بنیاسرائیل حرف زده بود، تفسیر میکرد و دربارهی آن حرف میزد، بعد باید جواب میداد که چرا این آیهی قرآن را مطرح کرده است! چرا این حرفها را زده و چرا راجع به بنیاسرائیل، بدگویی کرده است! یعنی وضع سیاسی، این گونه وضع سخت و دشواری بود و سیاستها این قدر ضد مردمی و وابستهی به خواست اربابها بود! البته با این دو، سه کلمه نمیشود اوضاع و احوال دوران اختناق را بیان کرد؛ من این را به شما بگویم که حقاً و انصافاً اگر ده جلد کتاب هم نوشته بشود و همهی آنها تشریح و توصیف آن دوران باشد، باز هم نمیشود بیان کرد؛ و البته بعضی از حرفها هست که اصلاً نمیشود با زبان معمول بیان کرد؛ بعضی از تصورات هست که جز با زبان ادب و هنر بیان نمیشود. در شعر میشود بیان کرد، در کارهای ادبی و هنری میشود بیان کرد؛ اما خیلی از آنها را در زبان معمولی نمیشود گفت.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی، 14/11/76
نظر یادت نره
نظرات شما: نظر